1- صدوق در عیون اخبارالرضا (ع) رساله اى از آن حضرت نقل کرده که در جواب محمد بن سنان قمى در علل احکام نوشته است و در آن پنجاه و پنج علت از علل شرایع رقم رفته و در باب 32 عیون اخبارالرضا: ج 2 ص 88 - 98 منقول است .
2- کتاب علل فضل بن شاذان که همه را از امام رضا (ع) شنیده و جمع کرده و از آن حضرت به على بن محمد بن قتیبه نیشابورى نقل مىکند، عیون اخبار الرضا: ج 2 ص 99 - 121 علل و حکمتهاى احکام دینى در آن بیان گردیده است.
3- رسالهاى که آن حضرت براى مأمون عباسى در محض اسلام و شرایع دین مرقوم فرموده و صدوق علیه الرحمة آن را در عیون اخبار الرضا: باب 35 ج 2 ص 121 - 127 آورده است .
4- رسالهاى که باز براى مأمون عباسى درباره شریعت نوشت، حسن بن شعبه
در تحف العقول نقل کرده: مأمون، فضل بن سهل را محضر امام رضا صلوات الله
علیه فرستاد و پیغام داد که دوست دارم براى من از حلال و حرام و واجبات و
سُنن بنویسى که تو حجت خدا بر خلق و معدن علم هستى، امام (ع) دوات و کاغذ
خواست و نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم...آنگاهابنشعبهاینرسالهرابتفصیلنقلمىکند، تحف العقول: ص 415 - 423 روایات امام رضا (ع) .
5- رساله ذهبیه، رسالهاى بود که امام (ع) درباره طب و بهداشت و صحت
بدن توسط اغذیه براى مأمون عباسى نوشت و چون مأمون دستور داد آن را با آب
طلا نوشتند، به رساله ذهبیه معروف گردید، شیخ طوسى در فهرست در ترجمه محمد
بن حسن بن جمهور بصرى از آن یاد کرده و فرماید: «وله الرسالة الذهبیة عن
الرضا (ع)»، علامه مجلسى رضوان الله علیه همه آن رساله را در بحار: ج 59 ص
306 - 356 در پنجاه صفحه نقل کرده و در آخر فرموده: ابومحمد حسن قمى گوید:
چون این رساله به دست مامون رسید، آنرا خواند و شاد شد و گفت: با آب طلا
نوشته شود و رساله مذهبیه مسمى گردد.
نگارنده گوید: رساله ذهبیه و مذهبیه نامیده شده است، براى مزید اطلاع به مستدرک الوسائل: ج 3 ص 335 رجوع شود.
6- کتاب فقه الرضا، و آن کتابى است در ابواب فقه، این کتاب تا زمان مجلسى اول مشهور نبود و از زمان وى معروف گردید، علتش آن بود که، جماعتى از اهل قم نسخه آن کتاب را به مکه آوردند، قاضى امیر سید حسین اصفهانى آن را دید و یقین کرد که آن تألیف حضرت رضا صلوات الله علیه است، سید آنرا استنساخ کرد و با خود به اصفهان آرد و به مجلسى اول نشان داد، او و فرزندش مجلسى دوم یقین کردند که آن از حضرت رضا صلوات الله علیه است .
(خاندان وحى، سید على اکبر قریشى، ص 570 - 604)