پیام حدیث سلسلة الذهب
اینکه امام رضا (علیه السلام) با سیره عملى و علمى خود نشان داد ، مشکل اصلى جامعه مسلمانان در آن روزگار دور شدن مردم از توحید بود ، مشکلى که همچنان مى تواند همه جوامع اسلامى را با چالش هاى جدّى روبه رو نماید.
مقدمه
حیات علمى ، اجتماعى ، اخلاقى و سیاسى امام رضا (علیه السلام) بنا بر مقتضیات زمانه ، از جایگاه ویژه اى در تطور تاریخى اسلام برخوردار است ، خاصه دوران سه سال و اندى حضور آن حضرت در ایران آن روز و استقبال مردم از این واقعه مبارک . بر هر ایرانى مسلمان بایسته است این فصل از تاریخ را به دقت مطالعه کند و با زوایاى پیدا و پنهان آن به درستى آشنا شود. اصول و قواعد اساسى معرفتى اسلام در بحبوحه رواج اندیشه ها و نحله هاى فکرى در عصر مأمونى تنها مى توانست توسط امام رضا (علیه السلام) ترسیم و تبیین گردد . ایشان یک تنه به جنگ و رویارویى با عقائد و فرقه هایى قیام کرد که هر یک براى خود پایگاه اجتماعى مستحکمى داشتند و بعضاً هم از سوى حکومت سیاسى پشتیبانى مى شدند . آرى، امام رضا (علیه السلام) مثل یک انسان قهرمان علم ، فرهنگ و دانایى دینى شده بود ، از این رو در زبان پدر بزرگوارش امام کاظم (علیه السلام) پیشاپیش به عنوان عالم آل محمد به برادرانش معرفى گشت.1مخالفان و غیر هم فکران آن حضرت نیز هرگز نتوانستند نسبت به عظمت و بزرگوارى علمى و اخلاقى ایشان قیافه بى تفاوتى و بى خبرى به خود بگیرند و گروهى هم که جزو عالمان مذاهب محسوب مى شوند، صادقانه امام را مى ستایند.2
رمز و راز این همه بزرگى و جاودانگى چیست ؟ چرا هر یک از امامان معصوم(علیه السلام) یگانه دوران خویش بوده اند؟ پاسخ این سؤال که بگونه اى مى تواند فرضیه این نوشتار کوتاه هم باشد. یک کلمه است، رفتار توحیدى امام در متن زندگى عینیت جامعه.
امام به عنوان یک انسان کامل و ولىّ همچون پیامبر (صلی الله علیه و آله) نگران هدایت انسان است و در تپش زندگى این جهان ، با نگاه توحیدى خود در اندیشه تعالى و تکامل آدمى مى باشد .
رمز و راز این همه بزرگى و جاودانگى چیست ؟ چرا هر یک از امامان معصوم(علیه السلام) یگانه دوران خویش بوده اند؟ پاسخ این سؤال که بگونه اى مى تواند فرضیه این نوشتار کوتاه هم باشد. یک کلمه است، رفتار توحیدى امام در متن زندگى عینیت جامعه .
حدیث سلسلة الذهب نماد توحید
کاروان امام رضا (علیه السلام) در 7 جمادى الاول 201 برابر با 15 آذر 195 شمسى وارد نیشابور شد .(3) شهرت این شهر به مرکز علمى و حضور دانشمندان فراوان در آن مسئله اى است که در منابع تاریخى معتبر از جمله کتاب تاریخ نیشابور تألیف حاکم نیشابورى ، به ثبت رسیده است . از این رو ورود امام به این منطقه و خروج آن حضرت از حساسیت ویژه اى برخوردار بود و نوع استقبال و بدرقه مردم با دیگر شهرها متفاوت مى نمود . آنچه که در این شهر در مدت اقامت امام رضا(علیه السلام) اتفاق افتاد ، یکى از برگ هاى برنده و فرصتى طلایى بود براى امام رضا (علیه السلام) تا از آن به بهترین نحو استفاده کنند . شور و اشتیاق فراوان و زائدالوصف اهالى آنجا براى دیدار با امام از یک سو و خواستارى علماى آن ، از سوى دیگر براى دریافت حدیث و دانش تازه اى از ایشان ، این تفاوت را شکل مى داد .
امام در مدت محدودى که در شهر نیشابور اقامت داشت ، رابطه اى عمیق و صمیمى با مردم برقرار مى کرد . توجه ایشان به عموم بود . رفتار امام و آموزه هاى مختلفى که از سیره آن حضرت نصیب مردم مى شد ،(4) در واقع پاسخى بود محبت آمیز به عاطفه فوق العاده ایرانیان نسبت به خاندان امامت و ولایت ، آخرین یادگارى امام در این شهر زمانى رخ داد که کاروان در حال ترک شهر بود . جمعیت گرد آمده اطراف امام بسیار بودند ، همه مشتاقانه منتظر بودند تا آخرین سخن را از امام بشنوند . دانشمندان اهل حدیث تقاضا کردند تا کلام آباء امام را از زبان ایشان آوازه گوش خود قرار دهند .
امام رضا (علیه السلام) در برابر این شور و هیجان و حدیث خواهى ، سخنى فرمود که به حدیث سلسلة الذهب شهرت یافت. در اعتبار این حدیث هیچ گونه شبهه اى وجود ندارد گرچه با متن ها و عبارات اندکى متفاوت در کتب تاریخى و حدیثى نقل شده است . همه ابزار و اسباب یک حدیث معتبر در آن جمع شده ، محدثین شیعه و سنى به آن توجه ویژه اى دارند و در منابع و کتب خود نقل کرده اند .
پیرامون سند و نظرگاه هاى عالمان و محدثان شیعى و سنى درباره این حدیث مطالبی ارائه شده از جمله مى نویسند که :
این حدیث 1. قدسى 2. متواتر 3.مسلسل 4. مسند مى باشد .5
چگونگى و چرایى طرح حدیث
حرکت امام رضا (علیه السلام) در امتداد سفر از مدینه تا مرو مرکز خلافت اسلامى ، نتایج فراوان و سازنده اى ایجاد مى کرد که با همه محدودیت ها و تنگناهاى حفاظتى ، مأموران مأمون نمى توانستند از آن ها جلوگیرى نمایند . حضور امام در شهرهاى مسیر ، یاد و خاطره پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در اذهان مردم مسلمان زنده مى کرد . آنان حقیقت محمدیه را این بار در قامت عالم آل محمد نظاره گر مى شدند و امام هرکجا که پاى مى نهاد ، نورانیت توحیدى پرتو افکن مى شد . این تقدیر الهى بود که دشمن ولایت ناخواسته و از سر درماندگى دست اندازى به دامن امام بکند تا شاید و به گمان برآمده از سیاست بازى هاى پشت پرده خود با هم داستانانش ، از جایگاه بلند امام ، تحولات را به سود حکومت مدیریت نماید ، اما نشانه ها و پدیده هاى تازه از رقم خوردن اتفاقات به گونه اى دیگر خبر مى داد.در رویارویى پنهان و غیر رسمى امام رضا (علیه السلام) با حکومت عباسى به نمایندگى مأمون ، در واقع دو جبهه توحید و شرک با هم به مبارزه برخاسته بودند . امام رضا (علیه السلام) با دانش توحیدى و قرآنى و تفسیر درست مؤلفه هاى دینى، اقدام به اصلاح فرهنگ جامعه اسلامى کرد . ایشان مى بایست کارى پیامبروار انجام دهد . لذا طرح حدیث سلسلة الذهب در نیشابور در راستاى همین اصلاح فرهنگى صورت گرفت . امام در برابر خواسته اهالى این شهر به مسئله توحید پرداخت چه این که ایشان نیک مى دانست ریشه همه انحرافات و اختلافات ، معلول دور شدن امت اسلامى از بنیادى ترین اصل اسلام یعنى توحید است .
حدیث کوتاه اما جهانى از معرفت معنا در آن نهفته و حتماً این روزى که مردم این حدیث را از امام و فرزند پیامبرشان مى شنیدند ، نشاطى سرشار از عشق و محبت سراپاى آنان را فرا گرفته بود . شاهد آن قلم دان ها و انگشتان پرشمارى بود که عاشقانه کلام امام را بر صفحه تاریخ مى نگاشتند .
به گفته پاره اى از تاریخ نگاران ، بیست و چهار هزار محدث قلم به دست 6 به رهبرى ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسى دو امام بزرگ حدیث ، این حدیث را از امام شنیدند و ضبط کردند که آن حضرت فرمود : حدیث کرد مرا پدرم بنده صالح موسى بن جعفر (علیه السلام) از جعفربن محمد(صلی الله علیه و آله) ، از ابوجعفر محمد بن على(علیه السلام) باقر علم انبیاء از على بن حسین سید العابدین از سید جوانان بهشت حسین(علیه السلام) از على بن ابى طالب از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) که فرمود : شنیدم از جبرئیل که فرمود : « انا اللّه لا اله الّا انا وحدى ؛ عبادى فاعبدونى ولیعلم من لقینى منکم بشهادة :انّ لا اله الا اللّه مخلصاً بها انه قد دخل حصنى امن من عذابى . » مردم وقتى این روایت را مى شنیدند گفتند فرزند رسول خدا چیست شهادت خالص براى خدا که فرمود : پیروى از خدا و رسول خدا و پذیرش ولایت اهل بیت رسول .7 این حدیث با متن هاى متفاوت دیگرى نیز روایت شده از جمله : الایمان حصنى 8... ، لا اله الا اللّه اسمى9 من اقر لى بالتوحید دخل حصنى10 و حسب برخى از منابع و روایت ها آن گاه که امام این حدیث را مطرح کرد ، گویا کاروان چند لحظه اى به حرکت درآمد که ناگهان آن حضرت بانگ برآورد ، بشروطها و انا من شروطها ، یعنى آنچه من بر شما روایت از پدرانم و رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) روایت کردم ، مشروط به اصل تعیین کننده اى است که اینک در عصر شما من نماینده آن هستم . اگر قرار باشد در جامعه مسلمانان توحید عینیت پیدا کند و مناسبات آن بر مبناى یگانگى خداوند تنظیم شده باشد ، بدون حضور ولى اللّه امکان پذیر نیست .
نگارنده معتقد است اگر این جمله مکمل و متمم هم در پایان حدیث از امام رضا (علیه السلام) صادر نشده باشد. همه چیز گواهى مى دهد که این شرط در باطن حدیث نهفته است . کافى است مقدارى به فضایى که این سخن مطرح شده دقت و تأمّل کنیم ، امام به اجبار و تهدید (در ظاهر با اکرام و محبت) از مدینه هجرت کرده ، مأمون در چالش جدى با فرقه هاى معارض خلافت به ویژه گروه علویان که خواستار انتقال خلافت به خاندان اهل بیت هستند ، قرار گرفته و او اینک خود یا به مشورت نزدیکان حکومتى ، در صدد راه کارهاى غیر صادقانه براى تحمیق مردم و فرونشاندن جنبش علویان برآمده ، یعنى آنچه در حال اتفاق افتادن است روى پایه توحید نمى چرخد اگرچه به ظاهر دینى مى نماید ، امام که خوب مى شناسد و خوب مى داند همه این پدیده هاى در حال شکل گیرى به دور از فرهنگ توحیدى است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تنهایى جاهلیت و با پایدارى وصف ناپذیر آن را به وجود آورد .
بنابراین طرح این پرسش در برابر خواسته هاى اهالى نیشابور ، هشدارى بود به همه جامعه مسلمانان با زبان یک سخن قدسى که اصل اول دین اسلام است . امام این حدیث کوتاه را بیان کرد تا مسلمانان به این نکته پى ببرند که اگر جامعه امن مى خواهند یا اگر طالب آرامش هستند و اگر از این همه کشمکش ها و ناهنجارى ها خسته شده اند ، تنها در سایه بازگشت به توحید ، این مهم میسر است .
سیره توحیدى
همه وجوه رفتارى امام رضا(علیه السلام) چه در مناسبات فردى و اجتماعى و چه در برخوردها و آموزه هاى علمى ، انسان ها را به توحید فرا مى خواند . از کوچکترین عمل اخلاقى گرفته تا اصولى ترین قاعده اجتماعى که نمونه هاى فراوانى در تاریخ زندگى آن حضرت گزارش شده ، از جمله : رعایت حقوق همسر ، فرزندان ، نزدیکان ، بردگان ، احترام به ذات انسان ، انفاق آبرومندانه ، دفاع از مظلوم ، آزاد سازى بردگان ، ترویج مساوات و برادرى ، احترام به طبیعت و دهه ها رفتار دیگرى که فعلاً فرصت ذکر آنها نیست .سنت و سیره رضوى مى توانست جامعه اى را که امام در آن زندگى مى کرد به بهشت روى زمین مبدل کند ، کما اینکه در عصر ما نیز این سنت باید منشورى باشد براى جامعه اى سالم ، پویا و نوآور اما به شرطها...
خطبه توحید فرصتى دیگر
اگر امام رضا(علیه السلام) به هنگام خروج از نیشابور حدیث کوتاه سلسلة الذهب را براى عالمان و مردمان آن جا مى خواند ، در مرو و در حضور مأمون و جمع زیادى از بنى هاشم و به صورت مفصل وجه عقلانى توحید و صفات خداوند را چنان بیان مى نمود که همه عقول به حیرت افتادند و این گونه است که اعتقاد برآمده از این خطبه ، همان حصن الهى مى باشد ، دژى براى امان ماندن از عذاب خداوند. صدوق نقل مى کند چون مأمون تصمیم گرفت امام رضا (علیه السلام) را به کار خلافت دعوت کند بنى هاشم را جمع کرد و به آنان گفت : تصمیم گرفته ام از على بن موسى الرضا(علیه السلام) بخواهم این کار را (خلافت) پس از من برعهده گیرد .
بنى هاشم نسبت به او حسد ورزیده گفتند : فردى را که بصیرتى در تدبیر خلافت ندارد ، عهده دار امر خلافت مى کنى؟ کسى را سوى او بفرست تا نزد ما بیاید و از جهل چیزى را که بدان وسیله او را خواهى شناخت ببینى . لذا کسى را به سوى او فرستاد و حضرت آمد . بنى هاشم به او گفتند! ابا الحسن بر منبر برو و براى ما نشانى برپا کن تا از روى آن خدا را عبادت کنیم . اباالحسن بر منبر رفت و مدتى نشسته سرش را پایین انداخته تکلم نمى کرد . سپس تکانى خورده راست ایستاد و حمد خدا را به جاى آورده او را ثنا گفت و درود بر پیامبر خدا و اهل بیتش فرستاد آن گاه گفت : آغاز عبادت خداى تعالى ، معرفت او و اساس معرفت خدا توحید او ... .11
امام رضا(علیه السلام) با این خطبه کلمه لا اله الّا اللّه را که حصن خداوند است، آن گونه که شأن امامت اقتضاء مى کند معنى کرد تا به همه شبهات و باورهاى غلط پاسخ داده باشد البته نه از باب این که توجیهى باشد براى تصمیم مأمون در امر واگذارى ولایتعهدى ، بلکه این کار فعلیت پیام و رسالتى بود که تنها امام مى توانست در شرایط حاد و پیچیده سیاسى از عهده آن برآیند .
خطبه امامت نماد شرط توحید
در ایامى که امام در مرو حضور داشت خطبه اى در باب امامت و امام شناسى ایراد نمود که مى توان از آن به منشور امامت یاد کرد . ایشان بعد از آن که گزارش اختلاف مردم را از این مسئله از یکى از اصحاب مى شنود که چگونه درباره امامت به عنوان موضوع روز سخن مى گویند . تبسم مى فرماید و سپس به راوى مى فرماید : مردم در نادانى به سر مى برند ، مقام امام را نشناخته اند و در دینشان فریب خورده اند ، زیرا پنداشته اند امام تعیین نگشته و آنان باید وى را برگزینند . حال آن که امامت و رهبرى مسلمین از مسائل اصولى و مکمل دین است و خداى تعالى پیامبرش را از جهان نبرد مگر پس از این که دینش را کامل ساخت .12امام رضا (علیه السلام) در این خطابه به جریان تاریخى امامت اشاره مى کند از جمله امامت حضرت ابراهیم تا این که نوبت به پیامبر عظیم الشأن اسلام مى رسد و در ادامه جانشینان آن حضرت بار این مسؤولیت بزرگ را بر دوش مى کشند .13
ویژگى ها و مختصاتى که امام درباره امام بیان مى کند همه افق بشریت را پوشش مى دهد و تا بیکران انسانیت بذر هدایت و محبت مى پاشد . وجود امام از جنس نور و روشنایى است . امام نجات دهنده است . امام آب گوارا به عطشاى هلاکت کننده است . امام دلیل راه انسان در تردیدها و پرتگاه هاست . امام ابر بارنده در سرزمین خشک و سوزان است. امام زمین پهن دشت و چشمه جوشان پر آب است . امام امین خداوند بر روى کره خاکى است . امام پاک کننده گناهان انسان هاى عاصى است و امام پناه گاهى مطمئن براى انسان .14
یادآورى و بیان این اندیشه ها براى امام از سوى امام رضا (علیه السلام) در روزگارى صورت مى گرفت که بحران اعتقادى و فکرى آن را فرا گرفته بود و مردم در غوغاى بازى سیاست خلفاى اسلامى و شیوع جریانات فکرى در عصر مأمون الرشید ، گرفتار بسیارى از تردیدها و انحرافات شده بودند . امام به عنوان شرط پذیرش توحید و سند اجازه ورود به محفل الهى چه دلسوزانه و از سر مهر و عطوفت همه توان خویش را به کار مى برد تا کار جامعه مسلمانان به راستى و هدایت بگراید .
نتیجه این که سیره امام رضا (علیه السلام) در همه وجوه فردى ، اجتماعى ، سیاسى ، علمى بر محور هدایت مردم به توحید در عینیت زندگى در جریان بود . رفتار امام مى تواند مقیاس و میزان توحیدگرایى در هر جامعه دینى باشد و ما اینک در برابر این پرسش تاریخى قرار گرفته ایم که تا چه اندازه اى توانسته ایم رفتارمان را بر ظهور و تجلّى آن در متن زندگى بنا کنیم ؟
حسین طاهرى وحدتى
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان